پزشک آمریکایی صدام نوشت: او شب اعدام هم روحیه خوبی داشت، خوشحال بود و اثری از اضطراب در او دیده نمیشد. آن شب او از ما برنج و گوشت مرغ خواست. برایش بردیم، با اشتهای خوب خورد و دوباره تقاضای عسل و آب جوش داشت. برایش فراهم شد سه لیوان عسل و آب جوش هم خورد و گفت: از کودکی این شربت را مینوشیده است.پس از صرف غذا بالاپوش گرمش را خواست با تعجب گفتیم برای چه میخواهی اینجا گرم است! گفت: صبحهای عراق سرد است نمیخواهم وقتی برای اعدام میروم بلرزم و برداشت ترسیدن از آن شود.
کد خبر: ۷۹۷۱۶۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۱۰